پاک رو، خوش رفتار، نیک رفتار، پارسا نیکو رو، زیبا، خوب رو برای مثال یکی سیرت نیک مردان شنو / اگر نیک بختیّ و پاکیزه رو (سعدی۱ - ۸۷ حاشیه) برای مثال خاتون خوب صورت پاکیزه روی را / نقش و نگار و خاتم پیروزه گو مباش (سعدی - ۱۰۲)
پاک رو، خوش رفتار، نیک رفتار، پارسا نیکو رو، زیبا، خوب رو برای مِثال یکی سیرت نیک مردان شنو / اگر نیک بختیّ و پاکیزه رو (سعدی۱ - ۸۷ حاشیه) برای مِثال خاتون خوب صورت پاکیزه روی را / نقش و نگار و خاتم پیروزه گو مباش (سعدی - ۱۰۲)
زیباروی. نکومنظر. صبیح المنظر. وضّاء. (صراح) (منتهی الارب). واضی ٔ. (منتهی الارب) : به آمل رسید روز آدینه... افزون از پانصد ششصدهزار مرد بیرون آمده بودند مردمان پاکیزه روی و نیکوتر. (تاریخ بیهقی). دلبند خوب صورت پاکیزه روی را نقش ونگار و خاتم پیروزه گو مباش. سعدی
زیباروی. نکومنظر. صبیح المنظر. وُضّاء. (صراح) (منتهی الارب). واضی ٔ. (منتهی الارب) : به آمل رسید روز آدینه... افزون از پانصد ششصدهزار مرد بیرون آمده بودند مردمان پاکیزه روی و نیکوتر. (تاریخ بیهقی). دلبند خوب صورت پاکیزه روی را نقش ونگار و خاتم پیروزه گو مباش. سعدی